ظرف چند دههی گذشته، یکی از بزرگترین بحثهای حوزهی سرمایهداری این بوده است که یک کسبوکار دقیقاً چیست و در کل به جامعه و ذینفعان متعددی که در نظامهای کسبوکاری مشارکت دارند چه تعهداتی دارد؟
وظایف کسبوکارها در قبال جامعه، در زمانهای مختلف به اَشکال گوناگونی تعریف شدهاند. برای بسیاری از خردهفروشان، این وظیفه پیش و بیش از هر چیز دیگر خدمترسانی به مشتری بوده است. این در حالی است که تمرکز دیگران ظرف چند سال گذشته به شکلی کوتهنظرانه روی سهامداران خلاصه شده است.
سرمایهداری بلندمدت پای خود را یک قدم فراتر میگذارد و از شرکتها انتظار دارد کنشگرانه به بازآفرینی ساختارهایشان اقدام کنند. سرمایهداری بلندمدت به نقش کسبوکار در جامعه نگاه عمیقتری میاندازد و این حقیقت را به رسمیت میشناسد که در درازمدت، منافع ذینفعان کسبوکارها با منافع جامعهی بزرگتر اطراف خود همگرا خواهد بود.
اقدامات انفرادی هر شرکتی میتواند در ساختارهای متعدد حوزهی فعالیت خود بازتاب پیدا کند و در کنار اثرات جانبی منفی، منافع مرتبهی دوم و سوم پدید بیاورد. شرکتها تحت سرمایهداری بلندمدت این حقیقت را به واسطهی اقدام هماهنگ با دیگران در مقیاس مناسب به رسمیت میشناسند و به گونهای عمل میکنند که از بهبود و توسعهی مداوم این ساختارها اطمینان حاصل شود.
چرا باید برای جامعه ارزشآفرین بود؟
دلایل مجابکنندهای وجود دارد که نشان میدهند شرکتها باید برای پیش راندن منافع اجتماعی و کسبوکاری خود، ابتکار عمل را در دست بگیرند.
۱- در دنیای به هم پیوستهای که با چالشهای ناخواندهی زیستمحیطی و اجتماعی مواجه است، یکی از انتظارات روزافزون مشتریان، دولتها و گروههای مختلف اجتماعی این خواهد بود که شرکتها بازگشت خالص مثبت و قابل توجهی برای کل جامعه داشته باشند، نه فقط برای سرمایهگذاران خود.
۲- اضافه کردن دیگر شکلهای بازگشت مثبت سرمایه و بهبود ساختارها در درازمدت کسبوکار را پایدارتر خواهد کرد. هر شرکتی باید بتواند به واسطهی کسبوکارهای اصلیاش ارزشی برای جامعهی خود فراهم کند. آنها میتوانند با همکاری در کنار دیگر اعضای شبکهی خود و دنبال کردن طرحهایی که به قابلیتهای خاص هر یک تکیه دارند جامعهی قویتری بسازند؛ آن هم به شیوههایی که به مستحکمتر شدن کسبوکارشان نیز بیانجامد. به طور کلی آزادی عمل زیادی برای این کار وجود دارد، حتی برای شرکتهایی که در کوتاهمدت با فشار درآمدی مواجهاند. علت این است که میان منافع کوتاهمدت و نزدیک شرکتها، و منافع اجتماعی، تقریباً همیشه همپوشانی زیادی وجود دارد.
به جامعه و کسبوکارتان ارزشهای اجتماعی بدهید
وقتی پای خدمترسانی به جامعه به میان میآید، اولین وظیفهی هر شرکتی این است که اطمینان حاصل کند کسبوکار اصلیاش در حال ارزشآفرینی است؛ نه فقط برای سهامداران، بلکه برای مشتریان، کارمندان، تأمینکنندگان، گروههای اجتماعی و محیط زیست.
با این حال، کوتاهمدتگراییِ مالی در تعداد زیادی از شرکتها هنوز پیشران تصمیمگیریهای روزمره محسوب میشود. برای بسیاری از شرکتها ارزشآفرینی برای سهامداران، تنها نیروی پیشران طرحهای کسبوکاری است و ارزشآفرینی برای ذینفعان تبدیل به یک محصول جانبی و یا ابزاری برای رسیدن به هدفی دیگر میشود.
داشتن نگاهی جامعنگرتر به خدمترسانی به جامعه معنایش این است که اول، از ارزشآفرینی کسبوکار اصلی برای مجموعهی بزرگتری از ذینفعان اطمینان حاصل کنیم. برای نمونه باید از خودمان بپرسیم آیا هستهی کسبوکارمان از طریق پرداخت مالیات و همکاری با سازمانهای محلی، برای جامعهی اطرافش ارزشی میآفریند یا خیر؟ پرداختن به اثرات جانبی منفی مرتبط با کسبوکار نیز یکی دیگر از کارهایی است که در این زمینه میتوان انجام داد.
برای تغییر ساختار، پا را از فعالیت اصلی خود فراتر بگذارید.
دنیای ما با چالشهای اجتماعی، زیستمحیطی و مالی غیرمترقبهای روبروست که میتوانند شدت و پیچیدگیهای غیرمنتظرهای به خود بگیرند. هیچ بازیگری نمیتواند به تنهایی به حل چنین مسائلی بپردازد. در این فضا، دولتها و جامعهی مدنی هر روز بیشتر از روز قبل کسبوکارها را به پای این میز فرا میخوانند.
از طرف دیگر، جهانی شدن و فناوری، وابستگی متقابل ساختارهای اجتماعی، زیستمحیطی و مالی ما به هم را افزایش دادهاند. حتی گامهای به ظاهر کوچک نیز میتوانند برای دیگرانی که از لحاظ فضا و زمان فاصلهی زیادی با ما دارند پیامدهای قابل توجهی داشته باشند.
شرکتها چگونه میتوانند در فرایند تحکیم اجتماع مشارکت منحصر به فردی داشته باشند؟
۱. اتکا به قابلیتهای ویژهی شرکت
شرکتها میتوانند حتی در حوزههای تماماً خیرخواهانه با اتکا به قابلیتهای کسبوکاری خاص خود و بهکارگیری این مهارتها در مشکلات غامض اجتماعی، تأثیرگذاری بیشتری از خود نشان دهند.
۲. بازآفرینی ساختارها با هدف بهبود پایدار
۲.بازآفرینی ساختارها با هدف بهبود پایدار
در دوران سرمایهداری بلندمدت، شرکتها میتوانند با بهکارگیری تخصص و مقیاس خود و همچنین پیوستن به سازمانهای دیگر برای بازآفرینی ساختارهای جهانی با هدف دستیابی به بهبودهای پایدار، در تحکیم جامعهی خود مشارکت داشته باشند.
۳.مشارکت دادن شرکا درتحول ساختارها
چالشهای دشواری که امروزه پیش روی دنیا قرار دارند بسیار فراتر از گسترهی عملکرد تکتک بازیگران آن به صورت انفرادی هستند. راهحلهای این چالشها نیز به همکاری میان سازمانهایی بستگی خواهند داشت که در بخشهای مختلف وظیفهی رهبری را بر عهده دارند.
۴.نهادنیهسازی ارزشها در کسبوکار
بحث تنها بر سر مشارکت شرکتها در امور خیریه نیست. تعهد به رسیدگی به مسائل اجتماعی و زیستمحیطی باید روی دوش کل شرکت باشد و در تار و پود فعالیتهای روزانهی آن تنیده شود.
منافع کسبوکاری یک شرکت در درازمدت با منافع جامعه همگرا میشوند. شرکتها، گروههای اجتماعی، افراد و دولتها؛ همه و همه به یکدیگر وابستگی متقابل دارند. هر شرکت سالم و پربازدهای به استفاده از نقاط قوت خود برای کمک به جامعه تعهد دارد، و قادر است این کار را به گونهای انجام دهد که به دوام و رشد کسبوکار خود نیز بیانجامد.
منبع: McKinsey & Company
بدون دیدگاه