اگر تفاوت میان ضریب هوشی (Intelligence Quotient) و هوش هیجانی (Emotional Intelligence) را نمی‌دانید یا فکر می‌کنید ضریب هوشی یا IQ از اهمیت بیش‌تری برخوردار است، پس بهتر است تا این مقاله را مطالعه کنید.

هوش هیجانی چیست؟

هوش هیجانی (Emotional Intelligence) به اختصار  EQ یا EI اصطلاحی است که توسط دو محقق به نام‌های پیتر صلووی (Peter Salavoy) و جان مایر (John Mayer) ایجاد شده و توسط دن گلمن (Dan Goleman) در کتاب خود با همین نام در سال 1996 رواج یافته است.

با بررسی چندین منبع مختلف، تعریفی ساده از EI به دست آمده. EQ به معنای:

توانایی نظارت بر احساسات خود و هم‌چنین احساسات دیگران به منظور تشخیص صحیح احساسات مختلف و بهره‌گیری از آن‌هاست. استفاده از این اطلاعات عاطفی برای هدایت تفکر، رفتار و تأثیرگذاری بر دیگران به کار می‌رود.

ما EI یا EQ را به عنوان توانایی تعریف می‌کنیم که سبب:

  • شناخت احساسات درونی، درک و مدیریت آن
  • شناخت احساسات دیگران، درک و تأثیرگذاشتن بر روی احساسات دیگران شود.

از نظر عملی، به این معنی است که آگاهی داریم احساسات می‌توانند رفتار ما را تحت تأثیر قرار دهند و بر روی دیگران نیز تاثیرات مثبت و منفی بگذارند. هم‌چنین شامل یادگیری نحوه مدیریت احساسات درونی و تاثیر دریافت شده از دیگران در زمان‌های تحت فشار است.

اگرچه انواع مختلفی از هوش وجود دارد و اغلب آن‌ها به یکدیگر متصل هستند، اما تفاوت‌های چشم‌گیری میان آن‌ها وجود دارد.

مهارت‌های هوش هیجانی EQ را می‌توان به عنوان استعداد یا توانایی به یاد آوردن نام افراد و همچنین مدیریت و تحلیل احساسات شخصی و درک احساسات افراد دیگر توضیح داد. بنابراین EQ در ارتباط با دیگران با روشی بسیار موفق چه از نظر حرفه‌ای و چه در زندگی شخصی کمک می‌کند و در طیف وسیعی از نقش‌ها و زمینه‌ها قرار دارد.

EI همان چیزی است که ما هنگام هم‌دردی با همکاران خود از آن استفاده می‌کنیم، در مکالمات عمیق که با دیگران داریم می‌توانیم با بهره‌گیری از این هوش، ارتباط بهتری را ایجاد کرد و در نتیجه زندگی شادتر و سالم‌تری داشت.

چند درصد از تصمیماتی که در محل کارتان می‌گیرید، براساس احساسات و چند درصد براساس منطق است؟ معمولاً بیش‌تر افراد می‌گویند که کم‌تر از ۲۰ درصد تصمیماتشان تحت تاثیر احساساتشان است اما حقیقت این است که تقریبا ۱۰۰ درصد تصمیماتمان تحت تاثیر احساساتمان است و پس از تصمیم‌گیری به دنبال توجیه‌های منطقی برای تصمیماتمان هستیم. دلیل این کار در ذات انسان‌ها نهفته است، انسان‌ها با چنین ویژگی، تمامی قوانین میان خود را بر اساس نیازهای آمیخته با احساسات بنا نهاده‌اند.

همان‌طور که در کتاب “کار با مهارت‌های هوش هیجانی” نوشته دانیل گلمن ذکر شده است، بین مهارت‌های هوش هیجانی و عملکرد در محل کار ارتباط قوی وجود دارد. وی دریافت که از کلیه شایستگی‌ها، حدود ۶۷ درصد از مهارت‌ها با مهارت های هوش هیجانی در ارتباط هستند و برای عملکرد بالا در محیط کار بسیار مهم‌اند. علاوه بر این، گلمن اظهار داشت که داشتن مهارت‌های هوش هیجانی در هر فرد دو برابر مهارت‌های هوش ذاتی و دانش فنی برای ارتقای شغلی اهمیت دارد.

EQ در مقابل IQ

اگرچه انواع مختلفی از هوش وجود دارد و اغلب آن‌ها به یکدیگر متصل هستند، اما تفاوت‌های چشم‌گیری میان آن‌ها وجود دارد.

مهارت‌های EQ را می‌توان به عنوان استعداد یا توانایی به یاد آوردن نام افراد و همچنین مدیریت و تحلیل احساسات شخصی و درک احساسات افراد دیگر توضیح داد. بنابراین EQ در ارتباط با دیگران با روشی بسیار موفق چه از نظر حرفه‌ای و چه در زندگی شخصی کمک می‌کند و در طیف وسیعی از نقش‌ها و زمینه‌ها قرار دارد.

هوش هیجانی همان چیزی است که ما هنگام هم‌دردی با همکاران خود از آن استفاده می‌کنیم، در مکالمات عمیق که با دیگران داریم می‌توانیم با بهره‌گیری از این هوش، ارتباط بهتری را ایجاد کرد و در نتیجه زندگی شادتر و سالم‌تری داشت.

از سوی دیگر ضریب هوشی IQ، هوش شناختی است و شامل اطلاعاتی است که عموماً مردم با آن بیش‌تر آشنا هستند و بیش‌تر به عنوان «هوش» از آن یاد می‌شود. زیرا قابل آزمایش و اندازه‌گیری است و از طرق مختلفی امکان سنجش آن وجود دارد.

ببیش‌تر افراد تصور می‌کنند، اگر فردی در دوران مدرسه و دانشگاه نمرات بالایی کسب کند و به اصطلاح درس‌خوان باشد، لزوماً فرد باهوشی است و در زندگی موفق خواهد شد ولی این نگرش صحیح نیست و در بسیاری از مواقع موفقیت شغلی و شخصی در گرو داشتن هوش هیجانی است نه هوش شناختی.

برخی از مهارت‌ها و توانایی‌های هوش هیجانی

  • سازگاری برای تغییر
  • مهارت مدیریت تعارض
  • یکدلی، درک و شناخت
  • مهارت های مذاکره
  • خودآگاهی
  • خود کنترلی
  • خود انگیزشی

چه زمانی نیاز به مدیریت هوش هیجانی خود داریم؟

  • دریافت و ارائه بازخورد
  • جلسات در زمان‌های محدود
  • برخورد با روابط چالش برانگیز
  • نداشتن منابع کافی
  • برخورد با تغییرات
  • پرداختن به نارسایی‌ها و شکست‌ها

اهمیت بهره‌گیری از هوش هیجانی در محیط کار

به گفته مدیر اجرایی ادن آبراهامز (Eden Abrahams): «شرکت‌ها از نظر ساختار سلسله مراتبی مسطح‌تر و پروژه محورتر شده اند. لذا بر روی هوش هیجانی کارمندانشان سرمایه‌گذاری می‌کنند. رهبران باید بتوانند بدون اقتدار تأثیر بگذارند، به راحتی بتوانند با دیگران تعامل کنند و مهم‌تر از همه بتوانند بدون دستور و تاثیر مدیران بالادستی خود در مورد مسائل تصمیم گیری و قضاوت کنند.» به عبارت دیگر، در سال‌های اخیر هوش هیجانی بیش از پیش در شرکت‌ها تقش حیاتی پیدا کرده است.

اثرات داشتن هوش هیجانی

  • منجر به افزایش اعتماد به نفس و عزت نفس می‌شود.
  • به شما کمک می‌کند تا بهتر بتوانید استرس خود را مدیریت کنید.
    هوش هیجانی به شما این امکان را می‌دهد تا احساسات خود را بشناسید و درک کنید که چرا چنین احساساتی را تجربه می‌کنید. هنگامی که بتوانید احساسات خود را بشناسید و درک کنید، می‌توانید به صورت سازنده به آن‌ها پاسخ دهید که این امر به کاهش استرس کمک می‌کند.
  • به شما کمک می‌کند تا راحت‌تر خود را با تغییرات وفق دهید.
    این امر به ویژه در محیط کار مدرن که تغییر در آن ثابت است، اهمیت دارد.
  • به شما در برقراری ارتباط مؤثرتر کمک می‌کند.
  • به شما در شکل‌گیری و حفظ روابط بین فردی کمک می‌کند و منجر به یک زندگی اجتماعی‌تر و حرفه‌ای‌تر خواهد شد.
  • شما را به رهبر بهتری تبدیل می‌کند.

ما خود را با اهدافمان و دیگران را با تاثیری که بر رویمان می‌گذارند، قضاوت می‌کنیم.

– جان والن

منابع:

?What is emotional intelligence

Emotional Intelligence Skills

Emotional intelligence: why your job depends on it

 6REASONS TO IMPROVE YOUR EMOTIONAL INTELLIGENCE

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، استفاده از سرویس reCAPTCHA گوگل مورد نیاز است که موضوع گوگل است Privacy Policy and Terms of Use.

من با این شرایط موافق هستم .